.

.

.

.

چای و مگس

با همین شعرها که می گویم

می شود تازه، باز داغ ِ دلم

می شوم خسته از زمین و زمان

می روم باز هم سراغ ِ دلم 

 

مثل ِ فنجان ِ کوچکی از چای

که مگس رفته توش اُفتاده

مدّتی می شود که می بینم

دلم از رنگ و روش اُفتاده

 

آدمی آبروش خیلی بود

کاش قدری اعاده اش بکند

زندگی را گرفته در بر تنگ

لااقل استفاده اش بکند

 

شده نقش ِ کتک خور ِ قصّه

کاش این فیلم را رها بکند،

فیلم نامه نویس ِ خود باشد

برود سینما صفا بکند!

 

شده سرباز ِ بازی ِ شاهان

کاش شطرنج را به هم بزند

صبح بعد از نماز، یک ساعت

جلوی ِ خانه اش قدم بزند

 

به همین روزگار ِ تو خالی

شادمانست و معترض نشده

فکر کرده که زندگی یعنی

دو سه تا نسل ِ منقرض نشده

 

کاشکی یک نفر به من می گفت

می رود آدمی به سوی ِ کجا؟

او که اینقدر گشته سردرگم،

در سرش هست آرزوی ِ کجا؟ 

 

... 

 

و خلاصه اینکه حرف ِ دلم

مدتی از فروش افتاده

مثل ِ فنجانِ کوچکی از چای

که مگس رفته توش اُفتاده 

تیر 89

نظرات 6 + ارسال نظر
صادق فیض پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:27

قشنگ بود...مرسی

سعید پنج‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 20:56 http://saeed-talaee.blogfa.com

چهارپاره ی محاوره!
جالب و بدیع بود
گهگاهی برای تنوع خوبه از این شعرا شنید
خوشم اومد!
راستی یه چک بکن ببین این مصرعش ایراد وزنی نداره؟
و خلاصه اینکه حرف ِ دلم...

خوب این مقدّمه چینی ها برا همین بود. از اوّل حرفت رو بزن

و خلاصه اینکه حرف ِ دلم
مدّتی از فروش اُفتاده
مثل ِ فنجان ِ کوچکی از چای
که مگس رفته توش افتاده

uu-u-u-uu-
-u--u-u--u
-u--u-u--u
u--u-u--uu

حق با تو است اما خوب حالا چه کار کنم؟ مثلا یک پیشنهاد این است که بند ِ آخر را حذف کنم

نیما جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 19:14

بسی فیض بردیم
با تشکر

محمود یکشنبه 9 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:22

خیلی عالی بود

نجمه چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 23:56

kheili ghashang bud ;)

کیمیا دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:56

خوش به حالت خیلی سبک می شوی وقتی حرف دلت را با شعر گفتن خالی می کنی.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد