.

.

.

.

کار و بار مملکت شوخی که نیست!

 شعر مشترک با سعیدطلایی 

 

بشنو از من چون که جرأت می‌کنم

کله‌ام را در سیاست می‌کنم

انتقاداتی به دولت می‌کنم

یا به مسئولین جسارت می‌کنم

 

تا بفهمم مشکلی گر هست، چیست؟

کار و بار مملکت شوخی که نیست! 

 

خشت اول چون نهد معمار راست

تا ثریا می‌رود دیوار راست

این همه دیوارِ کج! مشکل کجاست؟

بررسی شد. ظاهراً از گونیاست

 

بعد از این باید به بنا گفت: «ایست!

کار و بار مملکت شوخی که نیست» 

 

عده‌ای دائم ریاست می‌کنند

چون ریاست با سیاست می‌کنند

توی تاکسی هم که صحبت می‌کنند

سفت از دولت حمایت می‌کنند

 

این خودش شایسته سالاری‌ست، نیست؟

کار و بار مملکت شوخی که نیست

 

تا در ایران گشته جاری جوی نفت

می‌دهد هر سازمانی بوی نفت

دستمان مانده‌ست در گیسوی نفت

پاچه‌هامان گیرکرده توی نفت

 

غافلیم از اینکه اینها رفتنی‌ست

کار و بار مملکت شوخی که نیست

 

سهم‌مان این‌قدر نان، یک کاسه ماست

می‌خوریم و کارمان شکر خداست

باز می‌گویند: «بی‌پولی کجاست؟

فقر مالِ انگلیس و گامبیاست».

 

خنده باید کرد یا باید گریست؟

کار و بار مملکت شوخی که نیست

 

مردمی داریم، از بس ساده‌اند

(گرچه از دنیا عقب افتاده‌اند)

پای صندوق اکثراً آماده‌اند

چون به آنها باز قولی داده‌اند

 

پس شما هم یک نگاهی کن به لیست

کار و بار مملکت شوخی که نیست

 

گرچه فعلا ابتدای این رهیم

بعدِ بسم الله رحمان رحیم

مثل یک تولیدی خوب و فهیم

هر دو ساعت یک مقاله می‌دهیم:

 

فلسفه، منطق، نانو، فیزیک، زیست

کار و بار مملکت شوخی که نیست

 

بعد از این باید فقط کوشش نمود

دم به دم اوضاع را سنجش نمود

سنجشی با متر یا خط‌کش نمود

بعد هم یک ساعتی ورزش نمود

 

فی‌المثل با یک دوچرخه توی پیست

کار و بار مملکت شوخی که نیست

 

غرب –آنجایی که مادر مامی است-

دائماً هی غرقِ ناآرامی است

ما ولی اخلاق‌مان اسلامی است

پس وجود خنده هم الزامی است

 

«نمره‌ی ما می‌شود از صد، دویست»

کار و بار مملکت شوخی که نیست. 

 

تابستان1390

نظرات 16 + ارسال نظر
نیرالله سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 00:47

پسرم باز پاتو رو دم شیر گذاشتی!!!!!!!!!!!!!!

شما عزیز دل مایی :)

ترانه بهاری سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 00:52 http://taraneh-bahar.mihanblog.com/

سلام
خوب هستید؟
خیلی زیبا بود . هم این شعر و هم مطالب دیگه که کم و بیش خوندمشون .

اما اسم وبلاگتون نظر منو جلب کرد
اسمش هم زیباست و خیلی دلنشین .

دوست دارم از این به بعد بیشتر بهتون سر بزنم . اگه اجازه بدید لینکتون کنم .

لطفا اگر موافق بودید بهم خبر بدید . منتظر هستم .

راستی عید غدیر هم مبارک . هر چند ازش گذشته اما من تازه با شما اشنا شدم . :)

موفق باشید.
یاعلی

سلام
ممنون شکر خدا خوبم
لینک شدن این وبلاگ باعث افتخار بنده‌ست.
عید شما هم مبارک
یاعلی

زهرا سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:32

مثل همیشه واقعا فوق العاده بود!
بازم دستتون درد نکنه

ارغوانی سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 23:38

وبلاگ جالبی دارید...
این شعر قبلا جایی منتشر نشده بود؟
خیلی آشنا مینمود!
هنوز فی البداهه دارید؟
به عنوان عیدی با یه غزل عاااااااالی مارو خوشحال کنید...
ممنون.

این شعر قبلا توی حلقه‌ی رندان مربوط به جشنواره‌ی ایران 1404 خونده شده بود و یه زمانی تو وبلاگ گذاشتم منتها نمی‌دونم چرا نیستش الان رو وبلاگم
بله اون سر جاشه

Ya30 چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:13

رندانه ای بود زیبا!
ممنون!

مصطفی چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:39 http://www.mostafaonline.blogfa.com

ایوالله
"یاعلی"

راشدانصاری پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:02 http://www.khaloorashed.com

دست هر دو نفر درد نکنه

مخلصیم خالو جان

آرش شنبه 20 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 22:16

امروز (شنبه) یادم نبود اینو بپرسم ازتون : این شعر قبلا تو همین جا گذاشته نشده بود ؟ احساس کردم که قبلا خوندمش این تو ...

پ.ن: اگرم بوده ، اصلا مهم نیست! این شعر اون قدر قشنگه که میشه n بار خوندش .
سر بزنید بهمون تا از تجاربتون در پدیده ی فلاکت بار دانشجو بودن(!) بیشتر بهره ببریم!

آره گذاشته بودم. ولی گشتم نبود. گفتم دوباره بذارم.

... سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:26

الهی که چشمات به راهی بمونه فقط جغد شومی رو بومت بخونه

الهی که دستات بشه تشنه ی گل نمونه تو سختی براتون تحمل

بیاد روزگاری که تنها بمونی فقط وقت مرگ قدر من رو بدونی

الهی تو غربت یه عمری بسوزی آخ بشینی به جاده همش چشم بدوخی

الهی که شبهات بشه بی ستاره حریر خیالت بشه پاره پاره

یکی هم نباشه که حالت بپرسه بمیری بپوسی توی درد و غصه

در آرزوهات بشه قفل و بسته بخشکن گلاتون دسته دسته

عجب

sama سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 18:12

سلام
قبلا خونده بودم ولی خیلی قشنگ بود
مامی=))
راستی اون پسره تو فی البداهه داداش سعید طلایی بود واقعا ؟؟؟؟؟!!!!!!!!

سلام
ممنون
مجید طلایی رو می‌گید؟ :)

sama سه‌شنبه 23 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 22:37

آره اسمش مجید بود:))

:)

تهمینه جانه پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 21:25 http://serora-ستورا

با درود و عرض ادب
از اشعار و مطالب وبلاگتان بسیار لذت بردم.جوانی با این سن و سال و این ذهن پُربار باعث بسی مباهات است.خوشحال میشوم از وب بنده هم دیداری کنید و بنده را از نظرهایتان مستفیذ فرمایید.سپاس

بسیار لطف دارید خانوم جانه
موفق و سربلند باشید

میرصالح جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 21:19 http://www.mirsaleh.blogfa.com

عالی بود سید! حفظک الله!

مخلص میرصلاح عزیز

فاطمه یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 17:16

سلام خسته نباشید میشه کمی در مورد رشته ی ارشدتو ن توضیح بدید؟؟؟ تاریخ علم چی هست

سلام
سلامت باشید انشاءالله
عرضم به حضورتون که بررسی کتب علمی قدیمیه. و خب البته کار من بیشتر روی متون نجومی و ریاضی قدیمی‌ست

از سه‌شنبه 21 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 21:53

له نظرم شما فقط بلدید انقاد کنید
اما انتقاد خالی چیزی رو عوض نمیکنه

اینو کاملاً قبول دارم که انتقادِ خالی چیزی رو عوض نمی‌کنه. اما خب چی کنیم؟ توی شعر طنز راه‌کار ارائه کنیم؟

مایسا دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 21:43 http://ghorubeeshgh.parsiblog.com

به نظر من که حرف نداشت انصافا مصرعی که تکرار میشد خیلی باحال بود

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد