بس که زیر دست و پا لگد شدیم / عاقبت کمی بلند قد شدیم
ساکت و کسالت آور و دراز / مثل فیلم های مستند شدیم
بعد از آنکه سالها به شوق ماه / در خلیج فارس جزر و مد شدیم،
موجمان فرو نشست و ناگزیر / مثل آب های پشت سد شدیم
فکر ماه از خیالمان نرفت / در پی تلسکوپ و رصد شدیم
دور از تمام مردمان شهر / همنشین عقرب و اسد شدیم
بعدها ز بی کسی در آمدیم / بس که توی فیس بوک اَد شدیم
زندگی شبیه گرگ بود و ما / در برابرش چو دیو و دد شدیم
ما برای اینکه زندگی کنیم / صد هزار تا کلک بلد شدیم
جبر بود زندگی ولی دریغ! / اختیار داشتیم و بد شدیم
در تمام عمرمان خدا ز ما / هی گرفت امتحان و رد شدیم
گرچه خوب نیست گفتنش ولی / آنچه هیچ کس نمی شود شدیم
سالها گذشت و روزگار گفت: / یکهزار و سیصد و نود شدیم
نوروز نود