.

.

.

.

رئیس ناخلف

رئیسِ ما مع‌الأسف

تک‌پسری است ناخلف


ندارد او رقیب در

خطابه‌های بی‌هدف


سخن شبیه درّ و او

دهان‌گشاد چون صدف


همین که حرف می‌زند

جماعتی درون صف


شعار می‌دهند و هِی

براش می‌زنند کف


عجیب آنکه عده‌ای

میان موجی از شعف


نثار می‌کنند گل

به او که هست چون علف!


ندیده‌ایم تاکنون

که وقت او شود تلف


گهی به کیش می‌رود

گهی به جانب نجف


اگر چه نیست متصل

به انگلیس بی‌شرف


ولی هم‌آخورست با

گروهِ مافیای ﻧَﻔـ...


نگو...نگو... بترس از این

که با تو او شود طرف!


1390

غبار حرم

تقدیم به پیشگاه امام رضا (ع)

پیش چشمان تو جادو شدنم، نزدیک است

به پریشانیِ گیسو شدنم، نزدیک است


دارم از زنگِ تپش‌های دلم می‌فهمم

وقتِ با عطرِ تو خوشبو شدنم نزدیک است


باد می آید و دستم به زبان آمده‌است:

«مثل پرهای پرستو شدنم نزدیک است»


پیش صیاد که بیرون حرم منتظرست

ضامنم باش که آهو شدنم نزدیک است


باز هم مثل غباری به حرم آمده‌ام

باز... هرچند که جارو شدنم نزدیک است


به حرم آمده‌ام تا غزلی عرض کنم:

«پیش چشمانِ تو جادو شدنم نزدیک است...»


بهار1391