.

.

.

.

!I am blackboard in the room

دوستم از بس که می‌خواند زبان

می‌زند بیرون زبانش از دهان 


گفته از بس Can you speak English

رفته از یادش زبان مادریش 


کرده پشتش را به آداب و رسوم

گفته است: «I am blackboard in the room»! 


او که کلی شعر حافظ حفظ بود،

تازه گاهی چیزهایی می‌سرود، 


دور از آن احوال عرفانی شده

روزگارش «Just for fun»ی شده 


می‌خورد اسپاگتی، لازانیا

فست‌فودی Made in Italiya


می‌کند موزیک در گوشش Play

هرچه می‌گوییم، می‌گوید: «Okay»! 


قبل خوابش هم به جای شب به خیر

«Good night»ی می‌کند با بقیهShare 


سیم قلبش بس که وایرلس شده

تازگی‌ها اندکی دپرس شده 


چون رسیده دوستی‌هایش به End

استتوسش گشته «I have no Friend»! 

 

ای فدای غصه‌ی هر روز تو

«I’m sorry»های عالم‌سوز تو 


خسته‌ایم از جمله‌های خارجیت

لطف کن این جمله‌ها را کن Delete


بعد از این آداب و ترتیبی بجو

زیردیپلم حرف‌هایت را بگو!

 

دی 91

آستانه‌ی درد

شکر ایزد فناوری داریم 

صنعت ذره پروری داریم 

سعیدبیابانکی

 

کار داریم، خانه هم داریم 

پول با پشتوانه هم داریم 


نفت در سفره‌های‌مان جاری‌ست 

غیر از آن یک خزانه هم داریم 


پسته و زعفران که معروف است 

تخمه‌ی هندوانه هم داریم 


تازه ما در میان مسئولین 

خدمت صادقانه هم داریم 


کوری چشم دشمنان نظام 

چند تا استوانه هم داریم 


گاهی اوقات طبق برنامه 

عمل خودسرانه هم داریم 


چون به جز مغز توی این کشور 

احتیاطاً مثانه هم داریم 


باید این افتخارها را گفت 

بی‌خودی نیست چانه هم داریم 


حرف‌مان می‌رسد به مسئولین

مردمیم و رسانه هم داریم 


باورش مشکل است اما باز 

شکوه‌ای از زمانه هم داریم 


درد را می‌شود تحمل کرد

البته آستانه هم داریم! 


پاییز 91