-
مدیریت بحران
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 14:17
چند روزیست که در میکده پنهان شدهام راستش از تو چه پنهان، که مسلمان شدهام آن چنان جام میای داده به من ساقی شهر که اگر کفر نگویم، پر ایمان شدهام چه نیازی به پریشانی گیسوی کسیست؟! که خودم صاحب یک قلب پریشان شدهام من که یک کلبهی متروکه نبودم همه عمر دولت یار مدد کرده و استان شدهام زیر شمشیر غمش بس که شدم رقصکنان...
-
!I am blackboard in the room
پنجشنبه 19 بهمنماه سال 1391 23:26
دوستم از بس که میخواند زبان میزند بیرون زبانش از دهان گفته از بس Can you speak English رفته از یادش زبان مادریش کرده پشتش را به آداب و رسوم گفته است: « I am blackboard in the room »! او که کلی شعر حافظ حفظ بود، تازه گاهی چیزهایی میسرود، دور از آن احوال عرفانی شده روزگارش « Just for fun »ی شده میخورد اسپاگتی،...
-
آستانهی درد
شنبه 14 بهمنماه سال 1391 12:35
شکر ایزد فناوری داریم صنعت ذره پروری داریم سعیدبیابانکی کار داریم، خانه هم داریم پول با پشتوانه هم داریم نفت در سفرههایمان جاریست غیر از آن یک خزانه هم داریم پسته و زعفران که معروف است تخمهی هندوانه هم داریم تازه ما در میان مسئولین خدمت صادقانه هم داریم کوری چشم دشمنان نظام چند تا استوانه هم داریم گاهی اوقات طبق...
-
خرمگس در تندباد
دوشنبه 25 دیماه سال 1391 00:29
ای امان از دانش بیفایده شیوه ی آموزش بیقاعده حفظ کردم طول رود نیل را دور بازوی الاغ و فیل را حفظ کردم حجم اقیانوس را طول راه زاهدان-چالوس را طول عمر خرمگس در تندباد طول درمان جزامی با پماد جرم مریخ و زمین و مشتری همچنین پهنای نان بربری کلهام لبریز شد از حفظیات بین این اعداد گشتم کیش و مات کله ی من مخزن الاعداد شد...
-
ترجمه ی زیرنویس فیلم
شنبه 16 دیماه سال 1391 18:30
چند وقت پیش فیلم کمدی جالبی دیدم به نام "Dirty Rotten Scoundrels" (اراذل فاسد کثیف) ساختهی 1988. این فیلم بارها بازسازی شده. از جمله در سینمای هندوستان و حتی سینمای ایران (نیش زنبور و حتی تا حدودی نقاب) و جالبتر اینکه خودش هم بازسازیشدهی فیلم "Bedtime Story" (داستان وقت خواب) ساختهی 1964، است....
-
قلچماق و دانشجوی نخبه
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1391 00:01
با اجازه از پروین اعتصامی قلچماقی نخبهای را دید و دستش را گرفت گفت: این دست است آقا، دستهی ساتور نیست گفت: دانشجو! چرا مزدور آمریکا شدی؟ گفت: هرکس انتقادی کرد او مزدور نیست گفت: اینجا هیچ اشکالی ندارد انتقاد گفت: پس آیا کسی در خانهاش محصور نیست؟! گفت: این چیزی که میگویی غرضورزانه است گفت: دیدی انتقادی ساده هم...
-
فی البداهه
جمعه 17 آذرماه سال 1391 16:48
چندماهی میشود که من و سعید در برنامهی سهشنبههای اینجا شب نیست در رادیو جوان، آیتمی به نام «فیالبداهه» داریم. سردبیر برنامه دوست طنزپرداز عزیز مهدی استاداحمد است. برنامه سهشنبهها 0 تا 2 بامداده که آیتم ما معمولاً حوالی 00:20 بامداد پخش میشه. بعضی از این آیتمها با یک نمونه از شعرهای خوانده شده: 1- دوستی این...
-
مدحیه
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1391 17:53
تقدیم به اهالی زر و زور و تزویر، با احترام الهی دوغتان حاضر! کباب برگتان کافی یکی هم پیشتان باشد به منظورِ غزلبافی الهی دست کِرم از دامن دندانتان کوته! و باشد در دهانهاتان همیشه جای تُف تافی الهی پولتان از روی پاروها رود بالا و با آن پولها یک روز بگشایید صرّافی الهی راست باشد آنچه می بندید بر قرآن و در اوج...
-
محتشم
چهارشنبه 1 آذرماه سال 1391 23:59
محتشم از واقعهی کربلا مرثیهی غصه و غم گفتهاست شکوه ز بیدادِ فلک کردهاست یکسره از ظلم و ستم گفتهاست با دل صدپاره و چشمان تر از عطش اهل حرم گفتهاست چند غزل از غم تنهاییات با عرقِ شرمِ قلم گفتهاست اینهمه گفتهست ولی باز هم هرچه بگوید ز تو کم گفتهاست! محرم1391 :: فایل صوتی دو شعر اخیر وبلاگ، که در برنامه ی...
-
غزل سربریده
دوشنبه 29 آبانماه سال 1391 22:14
خدایا چشم ابراهیم روشن به اسماعیلهای سربریده! سپاه بهترین فرزند آدم صفِ هابیلهای سربریده... و موسایی که در گهواره کشتند کنار نیلهای سربریده غمی ماندهست و میگویند بگذر از این تمثیلهای سربریده، که سردارانِ عالم را چه حاجت به این تجلیلهای سربریده! □ و میگویند: روزی، روزگاری، -پس از تحلیلهای سربریده- کسی فتوای...
-
کار و بار مملکت شوخی که نیست!
سهشنبه 16 آبانماه سال 1391 00:38
شعر مشترک با سعیدطلایی بشنو از من چون که جرأت میکنم کلهام را در سیاست میکنم انتقاداتی به دولت میکنم یا به مسئولین جسارت میکنم تا بفهمم مشکلی گر هست، چیست؟ کار و بار مملکت شوخی که نیست! خشت اول چون نهد معمار راست تا ثریا میرود دیوار راست این همه دیوارِ کج! مشکل کجاست؟ بررسی شد. ظاهراً از گونیاست بعد از این باید...
-
تحریم
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1391 22:02
مردم ایران در اعتراض به سیاستهای جمهوری اسلامی، توالتهای عمومی را تحریم کنند! - یکی از سایتهای اینترنتی دل نده! نه دل نده! دلدار را تحریم کن غم بخور! هِی غم بخور! غمخوار را تحریم کن بیمحلّی کن به گیسوی پریشان زنت مدتی هم چشم مست یار را تحریم کن گر شدی بنّا، بنا کن خانهها را بیستون هِی مهندسناظر و معمار را...
-
رنجنامهی یک پشت کنکوری
سهشنبه 18 مهرماه سال 1391 23:08
مثل چندین جنگ تحمیلی گذشت آنچه در دوران تحصیلی گذشت دوستانم درس میخواندند و من فکر میکردم به یک کار خفن دوستانم حرف سنگین میزدند دم به دم، برپا و بنشین میزدند عاقبت از بس که هی برپا شدند نور چشمان معلمها شدند در علوم تجربی وارد شدند عشقِ گاز و مایع و جامد شدند در زبان فارسی دانا شدند جزءِ نزدیکان مولانا شدند شک...
-
سهکاج
جمعه 10 شهریورماه سال 1391 15:30
با اجازه از استاد محمدجواد محبت در کنار خطوط سیم پیام خارج از دِه، سه کاج روییدند سالیان دراز رهگذران آن سه را چون سه دوست میدیدند یکی از روزهای پاییزی زیر رگبار و تازیانهی باد یکی از کاجها به خود لرزید خم شد و روی سومی افتاد گفت: «ای آشنا سلامٌ علیک زحمت بنده را تقبل کن ریشههایم ز خاک بیرون است چند روزی مرا تحمل...
-
رئیس ناخلف
دوشنبه 29 خردادماه سال 1391 14:03
رئیسِ ما معالأسف تکپسری است ناخلف ندارد او رقیب در خطابههای بیهدف سخن شبیه درّ و او دهانگشاد چون صدف همین که حرف میزند جماعتی درون صف شعار میدهند و هِی براش میزنند کف عجیب آنکه عدهای میان موجی از شعف نثار میکنند گل به او که هست چون علف! ندیدهایم تاکنون که وقت او شود تلف گهی به کیش میرود گهی به جانب نجف اگر...
-
غبار حرم
دوشنبه 15 خردادماه سال 1391 11:52
تقدیم به پیشگاه امام رضا (ع) پیش چشمان تو جادو شدنم، نزدیک است به پریشانیِ گیسو شدنم، نزدیک است دارم از زنگِ تپشهای دلم میفهمم وقتِ با عطرِ تو خوشبو شدنم نزدیک است باد می آید و دستم به زبان آمدهاست: «مثل پرهای پرستو شدنم نزدیک است» پیش صیاد که بیرون حرم منتظرست ضامنم باش که آهو شدنم نزدیک است باز هم مثل غباری به...
-
حرفهای عاشقانه
پنجشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1391 12:42
کلَّ یومٍ هو فی شأن- الرحمان،آیهی 29 زلف باد را که شانه میزنی حرفهای عاشقانه میزنی حرفهای عاشقانه میزنی حرفهای عاشقانه میزنی در میان یک کویر سوخته طرح چند رودخانه میزنی یا برای مرغ دل شکستهای روی شاخه آشیانه میزنی در خصوصِ طعمِ صلح و آشتی با ستمگران گمانه میزنی یا برای جانِ چند بیگناه با طناب دار چانه...
-
عید دیدنیِ فراجناحی
پنجشنبه 17 فروردینماه سال 1391 00:58
چه فرقی میکند این آدمی کز دور میآید خودش راضیست یا بِا زور میآید چه فرقی میکند با هالهای از نور میآید و یا با حالتی ناجور، با مأمور میآید چه فرقی میکند... من عید حتماً میروم پیشش و دستی میزنم آهسته بر ریشش نه خواهم برد از یادش، نه خواهم گشت سیریشش بگو بیپسته، بیبادام، بیفندق، وَ لبریز از نخودچی ظرفِ...
-
رئیس حشیشی
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1390 19:06
با اجازه از جناب فصیحالزمان شیرازی همه هست آرزویم که بفهمم این حَشیشی، ز چه رو در این اداره ز همه گرفته پیشی؟ نشده رئیس اینجا در اِزای کاسه لیسی که شده رئیش اینجا در اِژای کاشه لیشی نه به خاطر نبوغش، نه نگاه پُر فروغش شده این قَدر حقوقش، به دلیل قوم و خویشی همه هست آرزویم، بروم به او بگویم: «سخنیست در گلویم، تو شبیه...
-
سوالات بیجواب
جمعه 5 اسفندماه سال 1390 13:34
بر سفرهام کباب ندارم، شما چطور؟ بعد از غذا شراب ندارم، شما چطور؟ جز نان و ماست یا کَرِه چیزی نمی خورم چون حقّ انتخاب ندارم، شما چطور؟ شب با خیال تخت، سرم روی بالشست (با اینکه تخت خواب ندارم) شما چطور؟ پرسیدهای : «حساب ِ تو خالیست یا پُرست؟» خالیست! چون حساب ندارم. شما چطور؟ استاد نکتههای حکیمانه نیستم تک...
-
دور باطل
دوشنبه 1 اسفندماه سال 1390 00:42
مقدمه: این شعر شاید تذکرهی بعضی از اهالی هنر باشد که بدونِ تخصص، به واسطهی زیبایی چهره و رنگِ چشم وارد این عرصه میشوند و رهِ صد ساله را یکشبه طی میکنند... هر کسی که نمرهاش تک میشود بیخیال کسب مدرک میشود همدمش سیگار و فندک میشود مدتی در سیرک دلقک میشود بعد چون از آن مکان دک میشود در خیابانها مترسک میشود...
-
کار و بار ِ مملکت شوخی که نیست!
دوشنبه 24 بهمنماه سال 1390 22:17
توضیح: این شعر را من و دوست خوبم سعیدطلایی برای جشنوارهی ایران1404 سرودهایم. محتوایِ این شعر بازارمشترک توصیفِ وضع موجود کشور، دورنمای آینده، مخاطراتِ پیشِ رو و غیره است. میتوانید فرض کنید که ابیاتِ قوی را من گفتهام و ابیاتِ ضعیف را سعید. یا برعکس! هر جور راحتید! بشنو از من چون که جرأت میکنم کلهام را در سیاست...
-
عشایر
یکشنبه 11 دیماه سال 1390 00:20
رَمه را هِی کن و بگذار عشایر باشیم که در این شهر چه بهتر که مسافر باشیم بهتر آن است که چون رود به دریا بزنیم پس از این همسفر مرغ مهاجر باشیم چه خیالیست اگر مستندی پخش کنند و در آن ما همه یک گونة نادر باشیم بگذارید بخندند به چوپانی ما و همان آدم دیوانه و شاعر باشیم و بترسید از آن روز که در شهر فریب سالها راهنشین پل...
-
زخم و مرهم
چهارشنبه 7 دیماه سال 1390 09:53
از دلِ خاک، آدم آوردیم بر سرِ زخم، مرهم آوردیم سرکشیدیم بحری از غم را بعدها اشکِ نمنم آوردیم پاسخی ساده در برابرِ هر پرسش سخت و مبهم آوردیم دلِ پر درد... گفتی: آوردید؟ مثل یک مرد، گفتم: آوردیم - جگری غرق خون؟ نیاوردید؟ - جگری غرق خون هم آوردیم ما که هر بار فتحمان کردی خودمان زود پرچم آوردیم، ما که افراسیاب را کشتیم...
-
پا توی کفش مولوی
جمعه 8 مهرماه سال 1390 21:00
با اجازه از جناب مولوی میکنم پا توی کفش مثنوی حرف نی را بارها بشنیدهای در کتاب درسیات هم دیدهای حال بشنو حرف این غمدیده را این جراحت جای مرهم دیده را بشنو از من چون حکایت میکنم تازه خیلی هم رعایت میکنم کز نیستان تا مرا ببریدهاند مرد و زن هرهر به من خندیدهاند هر کسی کو دور ماند از اصل خویش میشود اصلش همه...
-
اِندِ خردمندی
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1390 14:12
از شعرهای قدیمی: آقای مدیر کل اِی اِندِ خردمندی شد شامل تو از نو الطافِ خداوندی در یک سِمَتِ تازه منصوب شدی چندی این شغل جدید تو شد مایهی خرسندی با هیکل ِ خوش فُرمَت انگار دماوندی احسنت به مامانت زاییده چه فرزندی؟! حافظ نبود شاعر وقتی تو هنرمندی با ساز تو می رقصند ترکانِ سمرقندی گشته است طلا هر جا بر آن نظر افکندی ما...
-
فیلم نورانی
جمعه 11 شهریورماه سال 1390 15:41
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA رونوشت به برنامه سازان صداوسیما، جهت ساختهشدن و پخش در ماه مبارک رمضان سال آینده: فیلمِ نورانی 1. خارجی- جلوی مدرسه- روز احسان که یک نوجوانِ مذهبی است از درِ مدرسهاَش خارج میشود. ناگهان به شکلی که نفسِ مخاطبان درون سینه حبس شود، مردی قد بلند روبروی احسان ظاهر میگردد....
-
چه شبی هم شدهاست!
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 16:16
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 به پیشگاه مولاعلی شب قدر است و خدایا چه شبی هم شدهاست رمضان است، ولی مثل مُحرّم شدهاست چه کسی رفته که با رفتن او قلب زمین زخم برداشته و تشنه ی مرهم شدهاست؟ چه کسی رفته از این شهر که با رفتن او کوفه دلگیرترین نقطه ی عالم شدهاست؟ چه کسی رفته که...
-
نمی دونم
شنبه 29 مردادماه سال 1390 15:23
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA نمی دونم نبودت سهم قلبم دقیقاً از چه روز و ساعتی شد فقط می دونم از روزی که رفتی تموم خاطراتم خط خطی شد جدا شد دستم از دستت، تو رفتی همه روزای هَفتَم مثل هم شد دلم لرزید و دور از تو تَرَک خورد بنای روزگارم اَرگ بم شد نمی دونم هزار و سیصد و چند نمی دونم که چی شد یا چرا شد کدوم...
-
په نه په
شنبه 22 مردادماه سال 1390 06:19
بگذار قلم را به غزل بسپارم شاید گره ای باز شود از کارم پرسید مگر تو هم غزل می گویی؟ گفتم په نه په فقط رباعی دارم