خدایا چشم ابراهیم روشن
به اسماعیلهای سربریده!
سپاه بهترین فرزند آدم
صفِ هابیلهای سربریده...
و موسایی که در گهواره کشتند
کنار نیلهای سربریده
غمی ماندهست و میگویند بگذر
از این تمثیلهای سربریده،
که سردارانِ عالم را چه حاجت
به این تجلیلهای سربریده!
□
و میگویند: روزی، روزگاری،
-پس از تحلیلهای سربریده-
کسی فتوای قتل کعبه را داد
به دست فیلهای سربریده!
محرم1391
شعر مشترک با سعیدطلایی
بشنو از من چون که جرأت میکنم
کلهام را در سیاست میکنم
انتقاداتی به دولت میکنم
یا به مسئولین جسارت میکنم
تا بفهمم مشکلی گر هست، چیست؟
کار و بار مملکت شوخی که نیست!
خشت اول چون نهد معمار راست
تا ثریا میرود دیوار راست
این همه دیوارِ کج! مشکل کجاست؟
بررسی شد. ظاهراً از گونیاست
بعد از این باید به بنا گفت: «ایست!
کار و بار مملکت شوخی که نیست»
عدهای دائم ریاست میکنند
چون ریاست با سیاست میکنند
توی تاکسی هم که صحبت میکنند
سفت از دولت حمایت میکنند
این خودش شایسته سالاریست، نیست؟
کار و بار مملکت شوخی که نیست
تا در ایران گشته جاری جوی نفت
میدهد هر سازمانی بوی نفت
دستمان ماندهست در گیسوی نفت
پاچههامان گیرکرده توی نفت
غافلیم از اینکه اینها رفتنیست
کار و بار مملکت شوخی که نیست
سهممان اینقدر نان، یک کاسه ماست
میخوریم و کارمان شکر خداست
باز میگویند: «بیپولی کجاست؟
فقر مالِ انگلیس و گامبیاست».
خنده باید کرد یا باید گریست؟
کار و بار مملکت شوخی که نیست
مردمی داریم، از بس سادهاند
(گرچه از دنیا عقب افتادهاند)
پای صندوق اکثراً آمادهاند
چون به آنها باز قولی دادهاند
پس شما هم یک نگاهی کن به لیست
کار و بار مملکت شوخی که نیست
گرچه فعلا ابتدای این رهیم
بعدِ بسم الله رحمان رحیم
مثل یک تولیدی خوب و فهیم
هر دو ساعت یک مقاله میدهیم:
فلسفه، منطق، نانو، فیزیک، زیست
کار و بار مملکت شوخی که نیست
بعد از این باید فقط کوشش نمود
دم به دم اوضاع را سنجش نمود
سنجشی با متر یا خطکش نمود
بعد هم یک ساعتی ورزش نمود
فیالمثل با یک دوچرخه توی پیست
کار و بار مملکت شوخی که نیست
غرب –آنجایی که مادر مامی است-
دائماً هی غرقِ ناآرامی است
ما ولی اخلاقمان اسلامی است
پس وجود خنده هم الزامی است
«نمرهی ما میشود از صد، دویست»
کار و بار مملکت شوخی که نیست.
تابستان1390
مردم ایران در اعتراض به سیاستهای جمهوری اسلامی، توالتهای عمومی را تحریم کنند! - یکی از سایتهای اینترنتی
دل نده! نه دل نده! دلدار را تحریم کن
غم بخور! هِی غم بخور! غمخوار را تحریم کن
بیمحلّی کن به گیسوی پریشان زنت
مدتی هم چشم مست یار را تحریم کن
گر شدی بنّا، بنا کن خانهها را بیستون
هِی مهندسناظر و معمار را تحریم کن
یا اگر دکتر شدی بیخود به مردم رو نده
بابتِ بیپولیاش بیمار را تحریم کن
یا اگر شاعر شدی، صرفاً بگو: «دیم دام دارام»
با شهامت شعرِ معنیدار را تحریم کن
در یکی از بیتهـــــــــــــا،
شعـــــــــــــــــــــــــرِ
سپیــــــــــــــــدِ
پستمدرن
باش!
مولوی و حافظ و عطّار را تحریم کن
حرفِ تکراری نزن! تکرار را تحریم کن
حرفِ تکراری نزن! تکرار را تحریم کن
چون که فعلاً مُد شده، یک عدّه خواهش میکنند:
«هموطن لطفاً در و دیوار را تحریم کن»
قاتل و چاقوکش و خونریز را تکریم کن
ماستبند و کاسب و نجار را تحریم کن
هر گناهی آمد از دستت بکن! خوشحال باش!
بیخیالِ توبه! استغفار را تحریم کن
یا اگر عارف شدی بعضاً انا الحقّی زدی،
روی حرفت باش! حتّی دار را تحریم کن
بعد مرگت هم فقط هِی ژِست عرفانی بگیر
در قیامت جنّت الابرار را تحریم کن
گوشهای بنشین و هِی دنبال حوریها نرو
کلّ ِ آن «من تحتِها الاَنهار» را تحریم کن
□
ای که میگویی به من «این کار» را تحریم کن
راست میگویی تو هم «آن کار» را تحریم کن!
شعر من – هرچند عالی بود- اما کف نزن
با سکوتت کل این اشعار را تحریم کن
۱۳۹۰