نویسنده : سعید طلائی
تاریخ : جمعه ۲۳ فروردین ۱۳۹۲
بیش از یک ساله که توی مجله رشد جوان قلم می زنم.یه صفحه به اسم طنز منظوم.

تصمیم گرفتم چند تا از کارهای چاپ شده توی این یک سال رو اینجا بذارم تا نظر دوستان رو جویا بشم.



آقا پسر

عرض خواهم کرد اینجا ماجرائی مختصر

ماجرای جالب سن بلوغ یک پسر

این که ترکیب تمام چهره اش قاطی شود

هیکلش مانند یک ماشین اسقاطی شود

پشب لب هایش بروید سبزه مثل سبزه زار

صورتش هم می شود چیزی شبیه انفجار

می شود اندازه یک هندوانه بینی اش

آن چنان که از دو فرسخ دورتر می بینی اش

ناگهان سر می زند در صورت مانند ماه

جوش های مهربان سر سفید و سر سیاه

جوش های نازنینش را بترکاند اگر

جای آن ها در می آید جوش های بیشتر

روحیاتش هم دگرگون می شود یک مرتبه

راه ششصد ساله را طی می نماید یک شبه

فرم و آهنگ صدایش مثل بابا می شود

چشم و گوشش هم به بعضی چیز ها وا می شود

الغرض هرچند این ایام دارد دردسر

یک "پسربچه" پس از آن می شود "آقاپسر"



جزوه نویس

بنده یک جزوه نویس مبتحر بودم

جزوه هایی همه خوشگل همه چون باقلوا

جزوه کل دروس از عربی تا ورزش

کپی از تک تکشان حکم طلا داشت!طلا!

آخر ترم همه در به در من بودند

تا ببینند رخ دفتر زیبای مرا

از صمیم دلش احوال مرا می پرسید

آن که در مدت یک سال نمی شد پیدا

من اگر جزوه خود را ندهم نامردی است

و اگر جزوه به آن ها بدهم واویلا!

دفترم می رود و تا که به دستم برسد

صفحاتش همگی گم شده و پخش و پلا

پاره های تن من پاره شوند و تنشان

زخمی از لکه چای است و اضافات غذا

عهد کردم که دگر جزوه خود را ندهم

ای رفیقان گرامی ، بله حتی به شما


وصيت فوتبالي

بنده كاپيتانم و دارم وصيت مي كنم

بعد من از تيممان بايد پرستاري كنيد

من دو هفته مي روم مشهد در اين مدت شما

از كتاب و مدرسه اعلان بيزاري كنيد

بچه هاي تيم من مردان ميدان نبرد

در محله مثل سابق مردسالاري كنيد

فوتبال اين محل بي تيم ما يعني زرشك

بابت اثبات اين فرضيه همكاري كنيد

غير اصغر هيچ كس دروازه بان تيم نيست

با دفاع خوب ، او را دائما ياري كنيد

خط حمله با كسي شوخي ندارد هيچ وقت

از قبول رشوه مثل مرد خودداري كنيد

Fair play مال شماها نيست مال  بچه هاست

مثل سربازان جان بر كف كتك كاري كنيد

ساعت سه توي كوچه وقت بازي كردن است

با صداي نعره ي خود مردم آزاري كنيد

با تنه يا تكل يا حتي نشد مشت و لگد

توپ را هر طور شد بايد نگهداري كنيد

در تنش هايي كه گاهي در زمين رخ مي دهد

هي تمارض كرده و اظهار بيماري كنيد

تور دروازه براي پاره كردن خلق شد

با سوبا و کاکرو همزاد پنداري كنيد

تا دو سال بعد قطعا ليگ برتر مي رويم

شايد اين مدت شما احساس دشواري كنيد

الغرض در اين دو هفته در سفر هستم ولي

واي و واويلا اگر يك احظه كم كاري كنيد


تیم تقلب

با حالت بین خشم و تهدید              

دیروز پدر ز بنده پرسید

آخر تو چرا چنین عجیبی؟               

بر لفظ "چنین" نمود تاکید

یک بار علوم می شوی بیست         

یک بار ولی چهار! تجدید!

تکلیف تو را و نمره ات را                 

در نسل بشر کسی نفهمید

گفتم عصبی نشو پدر جان              

هر نمره من بدون تردید

وابسته به این یکی دو اصل است               

شخص بغلی ،  زاویه ی دید

از همت همکلاسیان بود                

هر نمره من که گشت تولید

یک روز سر کلاس چیدیم                

با صد هنر و هزار تمهید

ترکیب مناسب تقلب                     

با شرکت جمعی از اساتید!

یک تیم دقیق کارشناسی               

هم از نظر power هم speed

تدبیر شبیه جنگ رستم                  

ترکیب چنان رئال مادرید

استاد که جابجایمان کرد                 

از پایه بنای کار پاشید

من هفت شدم به لطف فرشاد                  

هفده شد علی به لطف فرشید                 

 

موضوعات مرتبط: شعر