از شعرهای قدیمی:
آقای مدیر کل
اِی اِندِ خردمندی
شد شامل تو از نو
الطافِ خداوندی
در یک سِمَتِ تازه
منصوب شدی چندی
این شغل جدید تو
شد مایهی خرسندی
با هیکل ِ خوش فُرمَت
انگار دماوندی
احسنت به مامانت
زاییده چه فرزندی؟!
حافظ نبود شاعر
وقتی تو هنرمندی
با ساز تو می رقصند
ترکانِ سمرقندی
گشته است طلا هر جا
بر آن نظر افکندی
ما احمق و خنگیم و
تنها تو خردمندی
از بس که نمک داری
هرگز تو نمی گندی
جُک های ِ قشنگت را
خود گویی و خود خندی
«چه خوشگل، چه خوشگل، چه خوشگل شدی امشب"
گفته ست به تو اَندی
از بس که تو زیبایی...
از بس که تو دلبندی...
.
.
- «من واقعاً این جورم؟!
خالی که نمی بندی؟!»
16 آبان 89
به چه خوشگل، چه خوشگل که رسیدم ترکیدم از خنده...
مرسی.
( این بالایی من بودم!
)
خیلی توپ بود
مرسی
خیلی باحال بود
سلام.خوبی؟
سلام
قربانت همشهری :)
خوبم
گفتن نداره :
خیلی حال کردم
کیفور نمودی ما را !!
فدات