بس که زیر دست و پا لگد شدیم / عاقبت کمی بلند قد شدیم
ساکت و کسالت آور و دراز / مثل فیلم های مستند شدیم
بعد از آنکه سالها به شوق ماه / در خلیج فارس جزر و مد شدیم،
موجمان فرو نشست و ناگزیر / مثل آب های پشت سد شدیم
فکر ماه از خیالمان نرفت / در پی تلسکوپ و رصد شدیم
دور از تمام مردمان شهر / همنشین عقرب و اسد شدیم
بعدها ز بی کسی در آمدیم / بس که توی فیس بوک اَد شدیم
زندگی شبیه گرگ بود و ما / در برابرش چو دیو و دد شدیم
ما برای اینکه زندگی کنیم / صد هزار تا کلک بلد شدیم
جبر بود زندگی ولی دریغ! / اختیار داشتیم و بد شدیم
در تمام عمرمان خدا ز ما / هی گرفت امتحان و رد شدیم
گرچه خوب نیست گفتنش ولی / آنچه هیچ کس نمی شود شدیم
سالها گذشت و روزگار گفت: / یکهزار و سیصد و نود شدیم
نوروز نود
زندگی شبیه گرگ بود و ما / در برابرش چو دیو و دد شدیم
متاسفم که کاملن چیزی شدم که شما گفتین
از شعرها خوشم اومد
شاد باشی
مرسی. هم خنده ام گرفت هم ناراحت شدم. ازین شکسته نفسی های شاعرانه بود؟! نه؟! آخرش هم یک آخر زیبا داشت...



بابا استاد...!
:))
ziba bood! mamnoon
movafagh bashid
سلام
احسنت
سال نو شما مبارک
گرچه خوب نیست گفتنش ولی / آنچه هیچ کس نمی شود شدیم
بسم الرحمن...
"ما برای اینکه زندگی کنیم صدهزارتا کلک بلد شدیم"
بسیار زیبا بود.
زمانه برسر جنگ است یا علی مددی
مدد زغیر تو ننگ است یا علی مددی
سلام
امان از ...شدن های ناگزیر!
جالب بود
راستی "یکهزار و سیصد و نود" بر شما مبارک
پیروز باشید
سلام
چه قشنگ گفتین آقای سادات موسوی
خدایا
چو دیدی این بنده را لایق وصال
جان من گیر و مرا به حال خود وامگذار
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم ؟
سلام.
زیبا بود.
سلام
ممنون
احسنت. خیلی عالی بود. واقعاً لذت بردم