دور می شوی ز من، در مدار سهموی
جی چقدر کوچکست! می روی که می روی
خانه کرده نام ِ تو در تمام ِ شعرهام
مثل ِ نام ِ شمس در مثنوی ِ معنوی
دور می شوی ز من، پارسک به پارسک...
شمس را نگاه کن! خوش به حال مولوی
می روی و می شوم نقطه ای بدون ِ بُعد
می روم ز ِ یاد تا اطلاع ثانوی
گشته است سوت و کور دستگاه ِ مختصات
پیش ِ من نشسته اند جسم های ِ منزوی
خسته از سکوت ِ این ذره های ِ ساکنم
با خودت مرا ببر ای گرانش ِ قوی
اسفند 89
بابا ایول
خیلی عالی بود امیر جان، پراز احساس و فیزیک.
... راستی " غریبه " که فیلتر شده , فعلن این جا می نویسم
شده : غریبه 2
امیر جان ما شاء الله شعر هات زیاد شده نمیرسم همشونو بخونم بارک الله
سلام
وبتون عالیه
لطفا مواظبش باشید
خیلی پر احساسه
بایــــــــــــــــــــــــــــــــی
متاسفم گل نداره.................
سلام بر سید امیر عزیز
کار قشنگی بود با فضا و حال و هوایی که همیشه داری !
خواندم و لذت بردم مستدام باشی
خییییییلللیییییییییی خوب بود اما برای اینکه گرانش تو رو با خودش ببره باید خودت جرم داشته باشی! نمیشه تنها موندن رو تقصیر کم بودن شتاب گرانش گذاشت!
تو همدم تاریکی شب های منی
تسکین تمام تاب و تب های منی
ای عشق! تو با خدا چه نسبت داری
که ذکر همیشگی لب های منی.
خسته از سکوت ِ این ذره های ِ ساکنم ...
دور می شوی زمن در مدار سهموی
جی چقدر کوچک است می روی که می روی...
(خیلی عاشقانه بود و لذت بخش، ممنون)
خیلی خووووووووووووب بود معمولا شعر هایی که تخصصی می شوند مخاطب عام خیلی ازشون لذت نمی برد.ولی من از شعر شما خیلی لذت بردم.عالی بود.
خوب بود دیگر.هرچی بگم تکراری میشه!
خیلی خوب بود آقای موسوی، شعر توی تکانه هم عالی بود، تبریک میگم! هر از چندگاهی به وبلاگتون سرمیزنم و شعرهای جدید رو میخونم. اگر شعر مناسب نیش شتر هم گفتید و بنده نیومدم بخونم لطفا بی اطلاع نگذارید.
در پناه حق
یا علی