اُفتادم و دیدم کسی دور و بَرَم نیست
بر شانه هایم ردّی از بال و پَرَم نیست
دیدم از آن جمعی که بر من سجده می کرد
حتّی یکی شان روبروی ِ بسترم نیست
من اِمپراتورم! عجب تختی! چه تاجی!
فرمانبری در کشور ِ پهناورم نیست
آن میوه ی ممنوعه بار ِ اوّلم بود
امّا خدا فهمید بار ِ آخرم نیست
بعد از هبوطم جز دریغ و درد و حسرت
یک جمله هم در صفحه های ِ دفترم نیست
هر روز زخمی تازه می اُفتد به جانم
دیگر سلاحی در میان ِ سنگرم نیست
آواره ام... آواره ی کوه و بیابان...
دیگر هوای ِ سیب خوردن در سَرَم نیست!
اواسط ِ سال ِ 89
{اصلاح شد}
سلام!
زیبا!
بسیار زیبا!
بسیار بسیار زیبا!
زیباتر از زیبا!
خداحافظ!
سلام
ممنون
عالی بود از تمام نوشته های پیشین زیبا تر بود...مخصوصا از نظر وزن عالی بود.....موفق باشید
در پناه حق
التماس دعا
یا علی
خوشمان آمد!!!!
سلام
اینبار با "سایه" چشم به راه خواندن نظرات گرامیتان هستم
سلام
یخورده معنیش مبهم بود
این وبلاگ تنها وبلاگیه که می خونم
لطف دارید. باید کمی شعر را ویرایش کنم
به به واقعا محظوظ گشتیم بسی!
بسیار زیبا بود ...
و چه پرمغز ...
جشنواره شعر فجر
به منظور ارتقای سطح کیفی شعر و گسترش هرچه بیشتر آن ،به عنوان پشتوانه فرهنگی و ثروت ملی،پنجمین چشنواره بین المللی شعر فجر برگزار می شود.
امید است شرکت فعال و موثر کلیه عزیزان شاعر ، باهر گرایش ، سلیقه و سبک شعری موجب بالندگی هرچه بیشتر این هنر ملی گردد.
این جشنواره کاملا رقابتی است و تمام سنین، مضامین، قالب ها و حوزه های شعری (سنتی،نیمایی و سپید، سرود و ترانه) و بخش ویژه کودک و نوجوان را در بر می گیرد.
بدیهی است ارزیابی براساس آثار ارسالی خواهد بود و از برگزیدگان در مراسم اختتامیه تقدیر شایسته ای به عمل خواهد آمد
شرایط شرکت:
ارسال مجموعه های شعر منتشر شده در فاصله زمانی 1388و 1389 یا حداقل 10 و حداکثر20 صفحه شعر (از تازه سروده ها) در هر یک از بخش های موردنظر شاعران تکمیل و ارسال فرم شرکت در جشنواره به ضمیمه یک برگ تصویر شناسنانه یا کارت ملی
لینک فرم ضمیمه:
http://ibna.ir/images/docs/files/000083/nf00083419-1.JPG
مهلت ارسال آثار: تا پایان آبان ماه 1389
نشانی دبیرخانه : تهران،خیابان شهید مطهری،خیابان قائم مقام فراهانی،خیابان فجر،پلاک 7 ،طبقه چهارم
تلفن:88342979 نمابر:88861324
سلام
اقای موسوی ...نمیدونم ...امیدوارم جسارت نشه....ولی در عین زیبایی ...مایوس کننده بود...
سلام
خواهرم هم معمولاً درباره ی مضمون ِ اشعارم همین را می گوید. نمی دانم... امّا دوست ندارم اشعارم مایوس کننده باشد.
منظورم اینه که ...زیادی بوی یاءس میداد...
سلام
زیبا بود سید.
یاد ترانهای از زنده یاد ناصر عبدالهی افتادم که میخوند:
حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوّا زد و رفت