درسی برای ِ ترم ِ جدید در دانشکده ی مان ارائه می شود به نام ِ «مکانیک ِ سیّالات». صحبت هایی درباره اش با برخی دوستان کرده بودم و ذهنم را خیلی به خودش مشغول کرده بود (از اتاق ِ فرمان می گویند، علاوه بر مشغول کردن، من را تحت ِ فشار هم گذاشته بود) خلاصه شعر ِ زیر، بامداد ِ دیروز به این دلایل سروده شد.
همه جا تخته نرد ِ سیّالات! / جفت شیش و نبرد ِ سیّالات!
گاه در جوی ِ آب، روی ِ زمین / گاه بالای ِ نرده، سیّالات
هرکجا می رویم می بینیم / سفره ای پهن کرده سیّالات
داخل ِ خانه ها کشیده شده / لوله ی گرم و سرد ِ سیّالات
همه جا لوله ها جدا هستند! / علّتش: «اصل ِ طرد ِ سیّالات»
یک طرف هست بخش ِ زن ها و / آن طرف بخش ِ مرد ِ سیّالات
می کند کارهای ِ بسیاری / غالباً پشت ِ پرده، سیّالات
مثلاً توی ِ آش می ریزند / چند پیمانه گرد ِ سیّالات
تازگی به «حباب» می گویند / عدّه ای «بالگرد ِ سیّالات»
راستی! شک نکن که از سیلی ست / سرخی ِ روی ِ زرد ِ سیّالات
چه کسی گفته است صبحانه / می خورد نان و اَرده سیّالات
فقر پیداست توی ِ چشمان ِ / پسر ِ دوره گرد ِ سیّالات
البته راضی اند معمولاً / همه از کارکرد ِ سیّالات
بوده خدمتگذار ِ این ملّت / واقعاً کار کرده سیّالات!
بعد ِ مرگش، سیاه می پوشیم / همه در «سالگرد ِ سیّالات»
گرچه پیوسته اند. باید گفت: / «مخلص ِ فرد فرد ِ سیّالات!»
قبل ِ من هیچ شاعری نسرود / شعر با رویکرد ِ سیّالات!
البته شعر ِ من نخواهد خورد / هیچ موقع به درد ِ سیّالات
13 شهریور 89
زیبا بود حالا وقعا اینگونه است؟
به جان تو و سیالات قشنگه
چیه چشم ندارید ببینید کاربرد مهندسی در زنگی را شما علوم پایه ها؟؟؟

جانم؟ کاربرد ِ مهندسی در زندگی؟
سلام و درود
زیباست
راستی شما احیانا سید امیر سادات موسوی هستید یا خیر؟!
خب فهمیدم که هستید!
سلام علیکم!
ما شاء الله ... تبارک الله!
بسیار متلذذ شدیم و الان می گوییم شعری بدین قوت و پیوستگی فرم و ساختار، از یک (احتمالا) شریفی؟!
صد بارک الله به این قلم و این ذهن!
میگم شما اگه المپیاد ادبی داده بودید، حتما شکفته می شدید!
ممنون بابت این زیبایی!اگر اجازه بفرمایید، لینکتان می کنم.
یا علی ... .
راستی یادم رفت بگم!
من نثر می نویسم و گاهی سپید سرایی می کنم!
اما "طفل گرزان دبستان غزل" هستم ...!
تا بعد ...
خب پس کلا پاک کنید
باشد
سلام و ممنون از اظهار لطفتان. طنز قشنگی بود من هم این درس را داشنته ام واقعا سخت بود! راسی بروز هم هستم.
یا علی
بسی نشاط رفت!
با سلام .
تشکر می کنم از حضور و نقدتان .
ااگر چه قبل ِ تو هیچ شاعری نسرود / شعر با رویکرد ِ سیّالات! ولی با این حال شعر دلچسبی بود .
انشائ الله در طول سال تحصیلی بتوانیم همدیگر را ببینیم .
به امید شاعرانگی بیشتر .
ههههه!!!
من پاسش کردم جیگگگگررررر
سلام آمدیم تا بگوییم بلاگ زنده یاد نجمه زارع شروع به کار کرد خوشحال میشویم به ما سر بزنید و به دوستان شاعر هم اطلاع دهید
این همه حرف زدی ، آخرشم بر نداشتی!
خوشمزه اش همین جاشه
نه خدا وکیلی قشنگ بود
تو چند دقیقه سروده ای ای شاعر جوان ؟
بازم ازین اشعار زیبات بزار واسمون
پیش ما بیا
یادت نره جواب سوال مو بدی
ممنون
سوالتون رو خوب نمی فهمم. منظور اینه که این شعر رو تو چند دقیقه گفتم. درست یادم نیست ولی به ساعتم کشید. یه شب ماه رمضون بود که نصف شب بیدار بودم و این رو سرودم :)