.

.

.

.

اِشاراتِ علمی در برخی از متون کهن پارسی

بعضی از متون کهن پارسی مثلِ ترانه­ ی «یه توپ دارم قِلقِلیه...»، تصنیفِ «اَتَل مَتَل توتوله» و غیره، که بخشی از کودکی ما را تشکیل می دهند، گذشته از جذّابیت های ادبی­شان، دارای اِشارات علمی زیبایی هستند که نیاکان ما، هزاران سال پیش(یعنی تقریباً در زمان کورش کبیر) با نبوغ بالای خود توانسته بودند به بسیاری از اِکتشافات علمی غربی­ ها دست پیدا کنند. امّا چون بیم آن را داشتند که در حمله ها و غارتگری هایی که بعداً برای ما پیش آمد نوشته های شان نابود شود، آنها را در غالب ترانه های جالبی منتشر نمودند و کودکان و بچه های ما سینه به سینه و دهن به دهن آنها را به نسل امروز رساندند. امّا این اشارات از چشم صاحب نظران پنهان بود تا اینکه نگارنده تصمیم به پژوهشی علمی در این خصوص گرفت و نگارنده توانست از این راز بزرگ پرده بر دارد. در ادامه به برخی از این اکتشافات اشاره خواهد شد.


در ادامه:

یه توپ دارم قِلقِلیه...

این ترانه یکی از زیباترین ترانه های کودکانه است که هرچند سراینده ی آن ناشناخته باقی مانده است، امّا نگارنده حدس می زند تاریخ سرایش آن به حدود دو هزار سال پیش برگردد.

یه توپ دارم قِلقِلیه: توپ در این مصراع نمادِ کره ­ی زمین است و شاعر با بیان قِلقِلی بودن توپ، در واقع به کروی بودن زمین اشاره کرده است.

می زنم زمین هوا میره: شاعر در اینجا اشاره­ ی لطیفی به مسئله­ ی برخورد (Collision) دارد و اگر بخواهیم دقیق تر این موضوع را بررسی کنیم نوع خاصّی از برخورد که در آن اتلاف انرژی نداریم، مدّ نظر است، یعنی برخورد الاستیک کامل! ضمناً شاعر به صورت جنبی به مسئله­ ی پایستگی تکانه (Momentum) نیز اشاره کرده است. جالب است بدانید که شاعر هزاران سال قبل از گالیله دارد به تمام این موضوعات اشاره می­ کند. بعید نیست که گالیله هم متأثر از این قسمتِ شعر (می زنم زمین هوا میره) توپی را از بالای برج پیزا رها کرده باشد.

نمی دونی تا کجا میره: در این قسمت شاعر سرعت فرار را مدّ نظر داشته است و توپ را با سرعت فرار از جوّ زمین خارج کرده است. این موضوع به وضوح نشان می دهد که هزاران سال پیش ما به تکنولوژی پرتاب موشک و ماهواره دست یافته بوده ایم. امّا نکته­ ی جالب دیگری که در همین مصراع نهفته است عدم اطلاع شاعر از مکان توپ است. او با این حرف می خواهد به عدم قطعیت هایزنبرگ اشاره کند و می گوید وقتی سرعت توپ را به دقت اندازه بگیریم دیگر نمی دانیم که توپ دقیقاً کجاست. چه خوب است که ما از مجامع جهانی بخواهیم که «اصل عدم قطعیت هایزنبرگ» را به «اصل عدم قطعیت قِلقِلی» تغییر نام دهند.

من این توپو نداشتم، مشقامو خوب نوشتم: در این قسمت، شاعر ضمن اشاره به ضرورت پرداختن به تعلیم و تربیت، می خواهد بگوید که علم تنها فعالیت های تجربی نیست. بلکه کارهای تئوریک نیز باید پا به پای آزمایش ها و فعالیت­ های تجربی در نظر گرفته شوند.

بابام بِهِم AD داد: همان طور که می دانید ما دوجور جریان به نام های AC و DC داریم. امّا همان طور که از این مصراع مشخص است، در زمان شاعر نوع پیشرفته تر و بهتری وجود داشته است که به آن AD می گفته اند و برخی از پدران به عنوان هدیه در اختیار فرزندان خود قرار می داده اند.

یه توپ قِلقِلی داد: در بخش پایانی شعر هم، شاعر مجدّداً بر کُروی بودن زمین تأکید می کند!

 

اَتَل مَتَل توتوله

این تصنیف را می توان مانیفست ذرّات بنیادی در نظر گرفت. البته این موضوع پیش از آنکه نگارنده به بررسی دقیق این تصنیف بپردازد بر همه­ ی پژوهشگران پوشیده مانده بود و اکنون از این راز پرده برداشته خواهد شد.

اَتَل مَتَل توتوله: در این قسمت شاعر با زبانی نمادین و سمبولیک به سراغ ذرّات زیراتمی رفته است. «اَتَل» همان اِلکترون است، «مَتَل» همان پروتون و «توتوله» هم همان نوترون. نکته­ ی جالب این است که شاعر به ترتیبِ افزایشِ جرم از این ذرّات نام برده است و به صورت غیرمستقیم می خواهد به باردار بودن الکترون و پروتن نیز اشاره کند.

گاو حسن چه جوره؟ : گاو حسن نماد انرژی می باشد و شاعر با یک استفهام انکاری قصد داشته است که مسئله­ ی پایستگی انرژی را مطرح کند.


متأسفانه ادامه­ ی این شعر دارای کلمات غیرقابل پخش می باشد، بنابراین از آوردن ادامه ­ی شعر معذوریم. امّا خیلی حیف شد چون در ادامه­، شاعر به توضیح فِرمیون­ها و بوزون­ها می پردازد و حتّی کوارک ها را تقسیم بندی می­کند.

 

ده، بیست، سی، چِل

این ترانه­ ی محلّی که «ده، بیست، سی، چِل» نام دارد. از این قرار است:

ده، بیست، سی، چِل

پنجاه، شصت

هفتاد، هشتاد، نود، صد

سراینده­ ی این ترانه، احتمالاً یک ریاضی­دان بزرگ بوده است و در زمینه­ ی نظریه­ ی اعداد، پژوهش می کرده است. او در این ترانه به «بخش پذیری اعداد بر ده» می پردازد و تمامی مضاربِ 10 که کوچکترمساویِ 100 هستند را نام می برد.

 

دستمالِ گمشده

ترانه­ ی «دستمال گمشده» یکی از ترانه­ های فلسفی می باشد که در آن به یکی از مسائل عمیق فلسفی که امروزه در فلسفه­ ی ریاضی نیز دارای کاربرد است، اشاره شده است. اصل ترانه به این صورت است:

دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده

سواد داری؟

نچ... نچ...

بی سوادی؟

نچ... نچ...

پس تو خر منی!

همان طور که ملاحظه می کنید شاعر به صورت نمادین به گم شدن یک دستمال زیر درخت آلبالو اشاره می کند و از شخصی سوال می کند که آیا سواد داری؟ وقتی که شاعر با جواب منفی روبرو می شود، نقیض سوالِ اولش را می پرسد، شاعر که بر اساس قاعده ­ی «جمع نقیضین محاله!» انتظار دارد این بار با پاسخ مثبت روبرو شود، وقتی مجدّداً پاسخ منفی می شنود، عصبانی می شود و آن شخص را خرِ خود در نظر می گیرد. این برخورد شاعر نشان می دهد که او بر روی مسائل فلسفی تعصّب ویژه­ ای داشته است و ضمناً از مخالفان سرسخت مکتب شهودگرایی در ریاضیات بوده است.

نظرات 21 + ارسال نظر
مجید سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 17:28

So nice
well done:)

سها سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:03

عالی بود

سی سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:20

برادر من
یه خورده آروم تر بران
گمانم سرعتت زیاده
یه جا همه چی رو نمایان نکن
مباحثه ای- مناظره ای چیزی
بعدش تو ذهن ملت وارد کن

این اشارات ِ علمی رو می گی؟ یا کلّاً؟

م سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:34

بیت «یک زن کردی بستون، اسمشو بذار عم قزی» هیچ حکمت متعالیه ای نهفته نیست؟

چرا دیگه. اینجاش اتفاقاً خیلی خفنه. در مورد ِ فرمیون ها و بوزون ها و اسپینشون و این چیزاست. ولی حیف که تیغ ِ سانسور اجزای ِ نشرشون رو به من نداد

مجید سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 19:42

راستی جریان مستقیم
ac
است
احتمالا اون
ad
یه جریانی بوده که تا حالا از بین رفته

اوهو

آره. درستش کردم

احسان سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:48

عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالییییییییییییییییییییییییییی بوووووووووووووووووووووووووووود!
لااااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییییییییییییییییییییک!

خیلی عالی!

امیرحسین سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:56

احسنت!

کیارش چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:40

وای خدا من مردم از خنده.
سید ایول. سرتون شلوغ بود این بود؟! من که کلی شاد شدم. متشکرم.

بتی جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:47

سلام!
اگه متولد مهرماه هستید پس چطوری امسال سال سوم دانشگاتون بود؟!
در این مورد دو فرضیه وجود داره :
۱. شما یک سال جهشی خوندید.
۲. توی شناسنامه تون متولد مهر ۶۹ نیستید !
کدوم فرضیه درسته ؟!

سلام
گزینه ی 2

سعید جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 20:55 http://saeed-talaee.blogfa.com

بارک الله

محمود چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 18:29 http://tirecheraq.blogfa.com

به دل من نشست ولی!

ملا لغتی سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:11

حضرت استاد !
اینکه تن انسان ازاد باشد و قلب او گرفتار ، همچین شخصی مشمول صفت نفاق نمی شود بلکه نفاق ، گرفتاری و تردید بین دو یا چند مسئله قلبی است نه یک مسئله قلبی و غیر قلبی و این مسئله نفاق بیشتر جوانحی است تا جوارحی و ربطی به تن ندارد !
دیگر انکه توجه شما را به این ایه جلب می کنم که :ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار پس حواست باشه که جایگاه منافق در کجاست ! ...هر جور راحتی ....! از ما گفتن ...!!!
..........

:)

ملا لغتی سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:46

جناب استاد
اینکه یک شخص هم سواد داشته باشد و هم نه اجتماع نقیضین نیست گرچه در نگاه اول ظاهر سوال مثل ان باشد ! شاید منظور سائل از سوال اول سواد خواندن باشد ونه نوشتن و سوال بعد عکس ان ویا اینکه منظور سواد بصری باشد و یا هر سواد دیگر پس ما نمی دانینم که سائل واقعا چه منظوری داشته به این ترتیب قضاوت در مورد عصبانی شدن سائل و اقدام او در دادن ان نسبت به ان شخص محل اشکال است و باید در این زمینه بررسی و تحقیق بیشتری صورت گیرد ....
البته من فکر میکنم که ممکن است که این مسئله ربطی به ریاضیات نداشته باشد و بیشتر سیاسی (با در نظر گرفتن سواد به معنای روستا و ابادی ) با هدف استعمار و ... باشد و همچنین بعید نیست سائل از سوفسطائیان بوده باشد و ان جمله رکیک را در مقام مغالطه و سفسطه به ان شخص نسبت داده باشد ....به هرحال ما از درون افراد خبر نداریم و نمی توان قضاوت درستی در این مورد کرد شاید اگر ما دسترسی به نسخه اصلی این شعر داشتیم می توانستیم در مورد این قضیه تصور درستی داشته باشیم

جواد چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:20

با تشکر و قدر دانی از نگارنده مطلب از شما انتظار می رود که حالا که وارد مسئله مهم و خطیر بررسی علمی اشعار فولکلوریک شده اید تا حق مطلب ادا نشده از پای ننشینید . برای مثال در ترانه زیر درخت آلبالو به وضوح اشاره به این موضوع شده که قبل از اینکه سیب معروف بر سر نیوتون بیافتد آلبالویی بر سر سراینده افتاده یا ..... . لذا از شما که دغدغه خدمت به فرهنگ و دانش این مرز و بوم در شما مشهود است پیشنهاد می شود که با جدیت و دقت بیشتر به کار خود ادامه دهید . و من الله التوفیق

علی نامور عارفی چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:46

تحلیلت از شعر اتل متل توتوله خیلی پخته تر و کامل تر از تحلیل دکتر روا زاده بود.
قوی نوشته بودی، واقعا مرسی.

رستم دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:54

خیلی خری

افسون جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 16:49 http://asemunemahtabi1.blogsky.com

امیر من زیر درخت آلبالو گل شده
سواد داری یخ یخ
بی سوادی یخ یخ
پس تو..........په نه په

Electronics engineer! یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:21

لازم به ذکر است که A/Dدر الکترونیک یعنی مبدل آنالوگ به دیجیتال

جواد دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1390 ساعت 19:47

بی مزه بود و لوس

ممنون بابت ِ اعلام نظر. سعی می‌کنیم از این به بعد بامزه تر بشیم :)

بهاره جمعه 1 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 17:20

اشعار کودکانه ی ما اینقدر پر معنی بود و ما نمیدونستیم؟!

بابک دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1400 ساعت 16:42

یعنی مردم از خنده. لااااااااایک داری

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد