توی دانشگاه کاری انقلابی می کنم
درس های سخت و مشکل را گلابی می کنم
دکترا می گیرم و در علم جولان می دهم
پی و ای را جزء اعداد حسابی می کنم
می شوم دلسوز دانشگاه و دانشگاهیان
کل ایرادات مان را ریشه یابی می کنم
سلف را دیزی سرای سنتی خواهم نمود
بوفه های فست فودی را کبابی می کنم
طرح بومی سازی ای دارم که با اجرای آن
لهجه های روستایی را کتابی می کنم
تا ز اقدامات من شاکی نگردد هیچ کس
با حراست قبل هر اقدام لابی می کنم
گر کند شورای صنفی پا درون کفش من
ناگزیر اعضای آن را انتصابی می کنم
هر کسی مانند رستم عرض اندامی کند
نام فامیلیش را افراسیابی می کنم
حذف خواهم کرد رنگ سبز را از پرچم و
جای آن را صورتی یا زرد و آبی می کنم
کل این اقدام ها را توی دانشگاهمان
چون پلیس مهربان، وقتی تو خوابی می کنم
پی نوشت1 :
همچو حافظ خسته ام از خرقه ی زهد و ریا
می روم میخانه ریشم را شرابی می کنم
پی نوشت2 :
این شعر در شماره ی آخر نشریه دانشجویی نیش شتر منتشر شد.
سلام
مطالبتون رو خوندم و لذت بردم
شما رو به شنیدن آلبوم " بی بی بهونه " با صدای اسحق احمدی دعوت می کنم ...
منتظر حضور صمیمانه ی شما هستم ...
سلام
ممنون
سلام
وقتتان بخیر باشد ان شاالله؛درون مایه ی اشعارتان جالب است مخصوصآ اشعاری که درون مایه شان مشهود کردن کاستی های جامعه به طنز است٬اگرچه داغ دلمان را تازه میکند ولی با چهره ی دو نقطه دی مان خنثی میشود...اشعاریتان که با مسائل و موضوعات ریاضی و فیزیک عجین شده اند جذابند...برخی از ابیات در اشعارتان استقلال دارند که معمولآ بر دل مینشینند... دربرخی اشعار جهش موضوعی در ابیاتتان مشاهده میشود که ذهنمان را به چندین جهت سوق میدهد و منظورتان خوب به خواننده ابلاغ نمی شود...در جمع شاعر شاخصی هستید چون تنوع موضوعات شعریتان زیاد و شیوه ی بیانشان جالب است٬موفق باشید.
سلام
متشکر از نظر خوبتان
از پنجره وبلاگ نگاهی کردم
خیابانی دیدم پر از خط کشی های قرمز
و شاعر را که روی خطوط قرمز راه میرفت
و گامها را محکم میگذاشت تا با پاشنه کفش
کمی از سرخی خطوط بکاهد
ولی آخر؛حرف من این است
مگر میشود به این نان و ماست ها
این خط های قرمز را پاک کرد؟
هلاک اون پی نوشت آخرشم!
فوق العاده است